نويسندگان



آثار تاريخي يك عاشق



دوستان عاشق تنها



دوستان عاشق



تبلیغات یک عاشق



موضوعات یک عاشق



تبلیغات یک عاشق



موزیک و سایر امکانات





مسیج و پیامک سرکاری برای عید نوروز

 

 

 

 

 

 

عیدت مبارک گلم با صد هزار تا بوسه !
عشق منی عزیزم نذار دلم بپوسه !
اس ام اس های سرکاری عید نوروز زا در ادامه مطلب ببینید
 
 
یادت باشه : تعطیلات بزودی تموم میشه وبعدش سرکار رفتنه که انتظار تورو میکشه !
بازم ۱سال کار و خستگی!
(ستاد کوفت کردن تعطیلات نوروزی)
 
 
 
امیدوارم تو سال جدید موتور آرزو هات پنچر نشه !
عید۹۰ مبارک
 
 
تو عید میوه ها گرون میشه ، قدر خودتو بدون گلابی !!!
 

 


[+] نوشته شده توسط ebiram268 در 19:56 | |







س ام اس های خیانت و جدایی

اس ام اس های خیانت و جدایی


jodaisms اس ام اس های خیانت و جدایی

هر روز این عشق یکطرفه را طی میکنم
یکبار هم تو گامی بدین سو بردار
نترس
جریمه اش با من !
.
.
.
“دوستت دارم“ را برای هر دویمان فرستادی
هم من ، هم او
خیانت میکردی یا عدالت ؟
.
.
.
به تو که فکر می کنم
بی اختیار
به حماقت خود لبخند می زنم
سیاه لشکری بودم
در عشق تو
و فکر می کردم بازیگر نقش اولم …
افسوس…
.


.
.
آنان که بودنت را قدر نمی دانند
رفتنت را “نامردی” میخوانند . . .
.

 


[+] نوشته شده توسط ebiram268 در 19:56 | |







تفاوت مرد ها و زن ها (طنز)

این مطلب فقط جنبه طنز دارد

تفاوت مردها با زنها از جهات مختلف

vv3t807wmjjek7cr59rd تفاوت مرد ها و زن ها (طنز)

 

سبیل:
بعضی از مردان مانند هرکول پوآرو با سیبیل خوش تیپ میشوند. هیچ زنی وجود ندارد که با سبیل زیبا بنظر برسد.

free تفاوت مرد ها و زن ها (طنز)

اسامی مستعار:
اگر سارا، نازنین، عسل و رویا با هم بیرون بروند، همدیگر را سارا، نازنین، عسل و رویا صدا خواهند زند. اگر بابک، سامان، آرش و مهرداد با هم بیرون بروند، همدیگر را گودزیلا، بادام زمینی، تانکر و لاک پشت صدا خواهند زد.

free تفاوت مرد ها و زن ها (طنز)

پرداخت صورتحساب میز:
وقتی صورتحساب را می آورند، با اینکه کلا ۱۵هزار تومان شده، بابک، سامان، آرش و مهرداد هر کدام ۱۰ هزار تومان روی میز میگذارند. وقتی دختران صورتحساب را دریافت میکنند، ماشین حسابهای جیبی خود را بیرون می آورند.

free تفاوت مرد ها و زن ها (طنز)

پول:
یک مرد ۲۰۰۰ هزار تومان برای یک جنس ۱۰۰۰ تومانی مورد نیازش می پردازد. یک زن ۱۰۰۰ تومان برای یک جنس ۲۰۰۰ تومانی که نیازی به آن ندارد می پردازد.

 

free تفاوت مرد ها و زن ها (طنز)

 

 


[+] نوشته شده توسط ebiram268 در 19:56 | |







داستان زن و شوهر جوان

زن و شوهری بعد از سالیانی دراز که از ازدواج شان می گذشت در حسرت داشتن فرزند به سر می بردند. با هر کسی که می توانستند مشورت کردند ، اما نتیجه ای نداشت تا این که نزد کشیش شهرشان رفتند.

پس از این که مشکلشان را به کشیش گفتند ، او در جواب آنها گفت :ناراحت نباشید من مطمئنم که خداوند دعاهای شما را شنیده و به زودی به شما فرزندی عطا خواهد کرد. با وجود این من قصد دارم به رم برم و مدتی در آن جا اقامت داشته باشم ، قول می دهم وقتی که به واتیکان رفتم ، به طور حتم ، برای استجابت دعای شما شمعی روشن کنم.

زوج جوان با خوشحالی فراوان از کشیش تشکر کردند. قبل از این که کشیش آن جا را ترک کند، بازگشت و گفت :من مطمئنم که همه چیز با خوبی و خوشی حل می شود و شما صاحب فرزند خواهید شد. اقامت من در رم حدود ۱۵ سال به طول خواهد انجامید ، ولی قول می دهم وقتی برگشتم به دیدن شما بیایم. ۱۵ سال گذشت و کشیش دوباره به شهرش بازگشت.

یه نیمروز تابستان که توی اتاقش در کلیسا استراحت می کرد ، یاد قولی افتاد که ۱۵ سال پیش به اون زوج جوان داده بود. تصمیم گرفت یک سری به آنها بزند ، پس به طرف خانه ی آنها راه افتاد. وقتی به محل اقامتشان رسید ، زنگ در را به صدا در آورد.صدای جیغ و فریاد و گریه چند تا بچه تمام فضا را پر کرده بود. خوشحال شد و فهمید که سرانجام دعاهای این زوج اجابت شده و آنها صاحب فرزند شده اند.

وقتی وارد خونه شد بیشتر از یه دوجین بچه دید که از سروکول یکدیگر بالا می رفتند و همه جا را روی سرشان گذاشتند، وسط آن شلوغی و هرج و مرج هم مامان شان ایستاده بود.کشیش گفت : فرزندم ! می بینم که دعاهایتان مستجاب شده…. حالا به من بگو شوهرت کجاست تا به اون هم به سبب این معجزه تبریک بگویم.زن مایوسانه جواب داد : اون نیست… همین الان خونه را به مقصد رم ترک کرد.کشیش گفت : شهر رم؟ برای چی رفته رم؟زن پاسخ داد: رفته تا اون شمعی را که شما برای استجابت دعای ما روشن کردید ، خاموش کنه!!!


[+] نوشته شده توسط ebiram268 در 20:6 | |







تپه ی بهشتی.!

پسرک در بالای تپه، در میان علف‌های بلند هرز خود را مخفی کرده بود وهمچنان که قلبش تند تند می‌زد به پایین خیره مانده بود. به مزرعه گندم‌هایطلایی فام ناانتها، به رودخانه‌ای نیلگون که آن پشت‌ها جاری بود و به جنگل پرپشتی که در پشت تمام اینها خوابیده بود می‌نگریست.

پسرک مشتاقانه به مزرعه چشم‌دوخته بود. عده‌ای در میان خوشه‌های بلند وزرد مشغول درو بودند و گاه و بیگاه سرهای افتاده‌ی مشغول کار برمی‌خواستند وچهره‌ای آفتاب‌سوخته از دوردست پیدا می‌شد. پسرک همچنان می‌نگریست، بهمزرعه‌دار کهنسال، کارگران و به دخترکی که در آن میان مشغول کمک به بقیهبود.پسرک چند روز قبل هنگامی که برای ماهیگیری از کنار مزرعه رد شده بود،ناخودآگاه احساس کرده بود چشمانی نگاهش می‌کنند و برگشته بود.

چشمانی کهدیگر نتوانست از فکرشان خارج شود. تمام روز چوب ماهیگیری‌اش را در آب رهاکرده بود و بی‌حرکت بر تخته سنگی در کنار رود نشسته و به تصویر دخترک ِدرآب خیره مانده بود.

آن روز هیچ صیدی نگرفت و ماهی‌ها یکی پس از دیگری از دستش می‌گریختند واو نمی‌توانست از چنگال این حس عجیب که تمام وجودش را فراگرفته بود رهایییابد. نمی‌دانست چه کند، هر بار که آن چشمان را در رویا بازمی‌دید، حالتعجیبی فرامی‌گرفتش.

دلش هری پایین می‌ریخت و شادمانی صورتش را سرخ می‌کرد.چند روزی بود که هر صبح خروس‌خوان برمی‌خواست و خود را از سمت دیگر تپهبه بالا می‌رساند و دراز می‌کشید و دزدانه دخترک را از بالا می‌نگریست. درتمام طول روز به این فکر می‌کرد که نام دخترک چه می‌تواند باشد. نام‌هایمختلفی را می‌سنجید و با ظاهر او مطابق

ت می‌داد و تنها چند نام را برای اومتصور بود. چند نام خاص را.هیچ‌کس نمی‌دانست که پسرک را چه می‌شود. صبح زود ناپدید می‌شد و بعد ازغروب خسته و کوفته تن خسته‌اش را به خواب می‌سپرد. هیچ‌کس باور نداشت کهچگونه هفته‌ای است که دیگر از شیطنت‌ها و خرابکاری‌ها خبری نیست و دیگر پدریا مادری با کودک کتک خورده‌ی خود برای شکایت بر در نمی‌کوبد.درو ی مزرعه رو به پایان بود و نگرانی غریبی بر تمام وجود پسرک حکم‌فرماشده بود.

نمی‌دانست چه کند، باید راهی می‌یافت تا خود را به او برساند.می‌توانست خیلی ساده و راحت دخترک را در وقت استراحت ناهار بیابد و تمامداستان را برایش بگوید، اما نه. فکر دیگری باید می‌کرد. و نوری در ذهنشجرقه زد.

فردای آن روز صبح بسیار زود، ساعتی زودتر از هر صبح زود دیگری به سختیاز خواب برخواست، خود را به مزرعه رساند و منتظر ماند تا بقیه بیاید. کم‌کمکارگران و مزرعه‌دار پیر سر و کله‌شان پیدا شد. بهانه‌ای جور کرد،بهانه‌ای مذهبی برای کمک به دیگران و از نذری گفت که باید ادا کند؛ واینچنین خود را به جمع دروکاران ملحق ساخت.اما آنروز دیگر سراغی از دخترک نبود.

هر چه تلاش کرد تا او را بیابد بهجایی نرسید، می‌اندیشید که شاید در وقت استراحت پیدایش شود، اما باز هم ازاو خبری نشد. در آخر کار، وقتی همه به طرف دهکده می‌رفتند، در راه جوانکیرا به حرف کشید و خصوصیات ظاهری دخترک را شرح داد، اما جوابی که شنید بسیارشگفت‌انگیز بود.کارگر جوان به او گفت: «پسر جون من که امسال دختری رو تو مزرعه ندیدم،راستش این‌ها که می‌گی درست شبیه آنجلاست، دختر مزرعه‌دار، اما، …، اما اوندختره ی بیچاره که زمستون پارسال از ذات‌الریه مرد!»


[+] نوشته شده توسط ebiram268 در 20:6 | |







نامه ای به خدا!!!

یك روز كارمند پستی كه به نامه هایی كه آدرس نامعلوم دارند رسیدگی می كرد متوجه نامه‌ای شد كه روی پاكت آن با خطی لرزان نوشته شده بود نامه ای به خدا !

با خودش فكر كرد بهتر است نامه را باز كرده و بخواند...در نامه این طور نوشته شده بود :خدای عزیزم بیوه زنی 83 ساله هستم كه زندگی‌ام با حقوق نا چیز باز نشستگی می گذرد. دیروز یك نفر كیف مرا كه 100دلار در آن بود دزدید. این تمام پولی بود كه تا پایان ماه باید خرج می كردم. یكشنبه هفته دیگر عید است و من دو نفر از دوستانم را برای شام دعوت كرده ام. اما بدون آن پول چیزی نمی توانم بخرم. هیچ كس را هم ندارم تا از او پول قرض بگیرم. تو ای خدای مهربان تنها امید من هستی به من كمك كن ...

كارمند اداره پست خیلی تحت تاثیر قرار گرفت و نامه را به سایر همكارانش نشان داد. نتیجه این شد كه همه آنها جیب خود را جستجو كردند و هر كدام چند دلاری روی میز گذاشتند. در پایان 96 دلار جمع شد و برای پیرزن فرستادند ...همه كارمندان اداره پست از اینكه توانسته بودند كار خوبی انجام دهند خوشحالبودند. عید به پایان رسید و چند روزی از این ماجرا گذشت.

تا این كه نامه دیگری از آن پیرزن به اداره پست رسیدكه روی آن نوشته شده بود: نامه ای به خدا !همه كارمندان جمع شدند تا نامه را باز كرده و بخوانند. مضمون نامه چنین بود:خدای عزیزم. چگونه می توانم از كاری كه برایم انجام دادی تشكر كنم . با لطف تو توانستم شامی عالی برای دوستانم مهیا كرده و روز خوبی را با هم بگذرانیم. من به آنها گفتم كه چه هدیه خوبی برایم فرستادی ... البته چهار دلار آن كم بود كه مطمئنم كارمندان بی شرم اداره پست آن را برداشته اند ...!!!


[+] نوشته شده توسط ebiram268 در 20:6 | |







غيرفعال كردن save as در IE

اگر مي خواهيد در برنامه intemet Explorer save as را غير فعال كنيد. برنامه regedit را اجرا كنيد. براي اعمال اين تغيير در كاربر خود به قسمت
HKEY CURRENTUSER و براي تغيير در كل ويندوز به قسمت HKEY-LOCAL-MACHINE برويد در هر كدام از اين دو قسمت به مسير زير برويد.
Softwarepoliciesmicrosoftintermet ExplorerRestricitions
در اين مسير مقداري به نام NoBrowser SaveAs را بيابيد.
اگر وجود ندارد آن را از نوع DWORD Value ايجاد كنيد. اين مقدار را به يك تغيير دهيد. براي اعمال تغييرات ويندوز خود را دوباره راه اندازي نماييد.


[+] نوشته شده توسط ebiram268 در 19:19 | |







خداحافظ گروه بندي

در ويندوز xp اين قابليت وجود دارد که برنامه هاي مشابه در نوار وظيفه پايين صفحه ويندوز در يک قسمت نشان داده شوند به اين ترتيب تعداد پنجره هايي که در نوار وظيفه نشان داده مي شوند کمتر و مديريت آنها راحت تر مي شوند اگر ترجيح مي دهيد همانند ويندوز هاي قبلي برنامه ها گروه بندي نشوند در يک قسمت خالي از نوار وظيفه کليک راست کنيد و روي properties کليک کنيد در پنجره اي که باز مي شود در قسمت task bar و در زير task bar appee علامت کنار Group similar task bar buttons را برداريد در نهايت کليد ok را فشار دهيد . بدين ترتيب هر برنامه براي خود يک قسمت جداگانه را در نوار وظيفه اشغال مي کند .


[+] نوشته شده توسط ebiram268 در 19:19 | |







فولدر temp ، چيست و کجاست ؟

اگر روي درايو ويندوز خود دچار کمبود جا هستيد مي توانيد سري به فولدر temp ويندوز و محتويات درون آن را حذف کنيد . اين شاخه براي نگهداري فايل هاي موقت ويندوز و برنامه مورد استفاده قرار مي گيرد . قبل از رفتن به سراغ اين فولدر بهتر است برنامه هاي در حال اجرا را ببنديد . سپس در قسمت run از منوي شروع دستور %temp% را وارد کنيد . اين دستور در حقيقت نام متغيري در ويندوز است که مسير فولدر temp ويندوز را در خود نگهداري مي کند . با اجراي آن ، اين فولدر باز مي شود و مي توانيد محتويات درون آن را مشاهده و حذف کنيد .


[+] نوشته شده توسط ebiram268 در 19:19 | |







مخفي کردن ساعت ويندوز

براي مخفي کردن ساعت ويندوز run از منوي شروع برنامه regedit را اجرا کنيد :
HKEY–LOCAL–MACHINESOFTWAREMicrosoftwindowsCurrent Version Policies Explorer
در اين مسير مقداري به نام HideClock را ايجاد کنيد . براي اين کار ، در قسمت خالي سمت راست پنجره کليد راست کنيد و New سپس DWORD را انتخاب کنيد . سپس نام اين مقدار را به HIDEClock تغيير دهيد .
براي تغيير اين مقدار ، دو بار روي آن کليک کنيد و مقدار آن را به يک تغيير دهيد . براي اعمال تغييرات ويندوز خود را دوباره راه اندازي نماييد .


[+] نوشته شده توسط ebiram268 در 19:19 | |



صفحه قبل 1 ... 5 6 7 8 9 ... 17 صفحه بعد